طراح گرافیک و دانش آموز

۶ مطلب با موضوع «طنـز» ثبت شده است

خنده دارترین اتفاق ٢٠١٥ + عکس

اون راهپیمایی اتحاد در فرانسه که نتانیاهو سر صف وایساده، خنده دارترین اتفاق ٢٠١٥ میتونه لقب بگیره. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی ناصری

طنز : پلیس فرانسه و اتل متل توتوله ... !

پلیس های فرانسه در حال "اتل متل توتوله. گاو حسن چه جوره؟" بازی کردن :)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی ناصری

زندانی شدن ممد مایلی! (طنز)

 

مایلی کهن رو به دیوار روی طبقه ی ِوسطِ تختِ چند طبقه زندان دراز کشیده و به پوستر جوانیِ فریادشیران خیره شده. به یاد روزهای اولین و آخرین باخت به قطر که در مغناطیس نگاه عاشقانه با فریادشیران تمام می شد. پودر می شد. در وهم پاگیر نشده بود که صدای قژقژِ در کشویی سلول آمد.
- زندانبان-قلعه نویی- صدایش کرد و گفت: بزرگوار وقت حمومته.
- میلی کهن برگشت. نگاهی غضب آلود کرد، گفت: نمیام قندلی. تو بگی نمیام. مگه غسل واجبم؟
- بابک زنجانی که تخت بالایی خوابیده بود شاکی شد و داد زد: دِ برو باز می خوای دعوا درست کنی؟ هدیه تهرانی هم انقدر ناز نداره.
- مایلی کهن سر کج کرد سمت بالا: دیشب صدای تاست میومد نذاشتی بخوابم. از آقا قلدره یاد گرفتی دیگه مختلس.
- مسعود کیمیایی طبقه پایین خوابیده بود. از جا که بلند شد گومپ سرش خورد به میله ی بالای تخت. سر درد گرفت. صورتش را جمع کرد و زیر لب گفت: هنوز وقتی دردم می گیره حس می کنم که جون دارم.
راهش را کج کرد و رفت سمت قلعه نویی، صورتش را بوسید و در گوشش چیزی گفت و با هم خندیدند.
- قلعه نویی خنده اش تمام نمی شد صورتش را نزدیک کیمیایی کرد و گفت: تازه ماجرای مرغوبکار رو برات تعریف نکردم. بعد خودش را جمع و جور کرد و نیمه خندان رو به مایلی گفت: ببین بزرگوار من وقتم را صرف دوست داشتن کسانی می کنم که دوستم دارند نه کسانی که از من متنفرند. دکتر مصدق.
- مایلی کهن سرش را انداخت پایین و از روی تخت بلند شد. سمت قلعه رفت. نگاهش کرد و گفت: دستبند بزن.
- قلعه نویی نگاه تمسخر آمیزی کرد و گفت: عشق دستبندیا. تو زندان که کسی دستبند نمی زنه.
- کیمیایی عینک اش را عقب انداخت و به مایلی کهن خیره شد. آنی گفت: حرمله لاس نزن برو دیگه خوش می گذره.
- مایلی کهن دمپایی هایش را پوشید و کشان کشان رفت سمت حمام. در حمام را باز کرد و رفت تو. قلعه را صدا کرد و گفت: قندلی بی زحمت یه شامپو و کرم پری زن برام بیار. حوله هم یادت نره.
- قلعه با بی تفاوتی دستش را جلو آورد و گفت: بیا برات اووردم. یادم بود.
- مایلی کهن وسایل را گرفت و تندی در را بست و شروع کرد به خوردن کرم پری زن. زیر لب گفت: قربتاٌ الی السعید امامی.
قلعه نویی آرام آرام از در حمام دور می شد و در راهرو راه می رفت و مطمئن بود مایلی نمی میرد. مثل همیشه توی پمپ کرم را با شکلات سفید پر کرده بود. مسعود کیمیایی هم توی چشمهایش اشک جمع شده بود و نگاه می کرد.

 

"هـادی رجـب"

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علی ناصری

داستان جالب از هوش یک ایرانی! (طنز و البته خواندنی!)

خارجیه ﺗﻮ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺣﻮﺻﻠﺶ ﺳﺮ ﻣﯿﺮﻩ، ﮔﯿﺮ ﻣﯿﺪﻩﺑﻪایرانیه ﮐﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻩ... 

ﻣﯿﮕﻪ ﺑﯿﺎ ﻧﻔﺮﯼ 2ﺗﺎ ﺳﻮﺍﻝ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﭙﺮﺳﯿﻢﻫﺮ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﯼ 5 دلار ﺑﺪﻩﺑﻬﻢﻫﺮ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ 50 دلارﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ ایرانیه ﺑﺎ ﺑﯽ ﻣﯿﻠﯽ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽﮐﻨﻪ...frown

ﺧﻼﺻﻪ ﻃﺮﻑ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ: ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﯿﻦ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏﺗﺮﯾﻦ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﭼﻘﺪﺭﻩ؟ایرانیه ﺑﺪﻭﻥ ﻓﮑﺮ 5 دلار ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻪ خارجیهsad

بعد ایرانیه ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ: ﺍﻭﻥ ﭼﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺳﻪ ﭘﺎ ﺍﺯ ﮐﻮﻩ ﺑﺎﻻﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺎ 4 ﭘﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ؟خارجیه ﯾﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ... ﻟﭗ ﺗﺎﭘﺸﻮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﻪ ... ﺍﺯﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺎﺵ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ... ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻠﯽ ﮐﻼﻓﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ 50دلار میده به ایرانیه crying ... ایرانیه ﺳﺮﯾﻊ 50 دلارو ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﺟﯿﺒﺶ

خارجیه ﺍﺯش ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ: ﺧﺐ ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩﻩ ﭼﯽﻫﺴﺖ؟ایرانیه 5 دلار ﺩﺭ ﻣﯿﺎﺭﻩ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻬﺶ... ﻣﯿﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ laugh

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی ناصری

حقیقت تلخ

استیون هاوکینگ اگه توو ایران به دنیا میومد ته تهش دعوتش میکردن ماه عسل ، از بدبختیاش میگفت ، اونوقت خودشو مادرشو مجری با هم میزدن زیر گریه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
علی ناصری

شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (سری اول )

هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید، Status های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسین تان می کنند.

جهت مشاهده جملات به ادامه مطلب مراجعه نمایید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علی ناصری