دو سلطان و دو درویش ...

دو سلطان در اقلیمی نگنجند و دو درویش بر گلیمی بخسبند 

مواظب حرفایی که میزنید باشید ...

گاهی یک کلمه تبدیل به یک  گلوله میشه

قلب  هدف می گیره 

غافل از اینکه آدم های شهر قلب ندارند....

دخترک بینوا عشق میفروشد!!

غافل از اینکه آدم های شهر قلب ندارند.... 

اکنون چقدر آواره ایم ...

کوچه های قدیمی را باریک میساختندتا آدمها به هم نزدیک شوند "حتی در یک گذر"

اکنون چقدر آواره ایم،با این همه اتوبان پهن 

لحظه جالب ثبت شده در تاریخ

پلیس آلمان غربی دردفاع ازدختری که خودرا به درون مرز این کشور رسانده،در برابر پلیس آلمان شرقی 

نه به انتظار یاری , نه ز یار انتظاری ...

نه به انتظار یـاری , نه ز یار انتظــاری 

همین یه مصرع شعر ابتهاج رو سرلوحه زندگیتون کنید تا حس ارامش رو تجربه کنید

پاییز هم گذشت و نیامدی ...

پاییز و کوچه های پرخاطره و تنهایی! 

شرم میکنم ...

شرم میکنم 

با ترازوی کودک گرسنه ای که در پیاده رو نشسته است 

وزن سیری ام را بکشم... 

زندگی بار گرانی ست که بر پشت پریشانی توست !

زندگی بار گرانی ست که بر پشت پریشانی توست !

کار آسانی نیست

نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن . . . 

دنیای ما اندازه هم نیست ...

 دنیای ما اندازه هم نیست 

من خیلی وقتا ساکتم سردم

وقتی که میرم تو خودم شاید

پاییز سال بعد برگردم...