آدمهایی هستند که خوبند ،
خوب بودن به خوردشان رفته ،
آمده اند که مهر بیاورند ،
نه جنسیتشان مهم است،
نه عقایدشان ،
نه سنشان ،
نه تحصیلاتشان ...
آدمهایی هستند که خوبند ،
خوب بودن به خوردشان رفته ،
آمده اند که مهر بیاورند ،
نه جنسیتشان مهم است،
نه عقایدشان ،
نه سنشان ،
نه تحصیلاتشان ...
بعضیا
مثل خود شعرند...
ردیف و قافیه دارند...
وزن دارند...
حسن مطلع دارند...
اگر نباشند...
موسیقی زندگی گم می شود
و ریتمش ناهماهنگ...
یکی از جنجالیترین عکسهای جنگ جهانی اول.
دو سرباز آلمانی و انگلیسی،برای کریسمس آتشبس اعلام کرده و سیگاری دود کردند.
یه جا خوندم المانها و طرف مقابلشون هر شب سر یه ساعت مشخص شلیک میکردن که هم وظیفشونو انجام داده باشن هم طرف مقابل بدونه پناه بگیره ... حتی گاهی به خاطر عدم شلیک تیرباران میشدن، میکفتن حاضر نیستیم کسی که بدی به ما نکرده بکشیم. شرایط اخلاقی و احساسی عجیبی بوده.
در طولانی مدت بین دشمنها روابط انسانی شکل میگیره برای همین معمولا افرادی که در یک جبهه مستقر بودن رو دایم عوض میکردن.
سرم را روی شانه ات بگذار
تا همه بدانند
” همه چیز ”
زیر سر من است
همه عمر در فراقت
بگذشت و سهل باشد
اگر احتمال دارد
به قیامت اتصالی ...
سعدی
ابرى نیست
بادى نیست
مى نشینم لب حوض
گردش ماهى ها، روشنى، من، گل، آب
پاکى خوشه زیست
مادرم ریحان می چیند
نان و ریحان و پنیر، آسمانى بى ابر، اطلسى هایى تر
رستگارى نزدیک
لاى گل هاى حیاط
نور در کاسه مس، چه نوازش ها مى ریزد!
نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روى زمین مى آرد
پشت لبخندى پنهان هر چیز
روزنى دارد دیوار زمان، که از آن، چهره من پیداست
چیزهایى هست، که نمى دانم
مى دانم، سبزه اى را بکنم خواهم مرد
مى روم بالا تا اوج، من پر از بال و پرم
راه مى بینم در ظلمت، من پر از فانوسم
من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه برگى در آب
چه درونم تنهاست
چه درونم تنهاست...
سهراب سپهری